چرا بازگشت به «زندگی عادی» کار سادهای نیست؟

تلاش برای بازسازی نوعی عادی بودن افراطی، بدن را به سمت فرسودگی پیش میبرد.
تریبون اقتصاد_ما حالا بیش از چهار سال از آغاز همهگیری کووید-۱۹ گذشتهایم، و باید گفت که این مسیر، عجیب و غریب بوده است. این سالها سخت، ناامیدکننده، گیجکننده و غمانگیز بودند، و با این حال، ما همچنان به راه خود ادامه دادهایم. البته، «ادامه دادن» آنقدر هم که به نظر میرسد ساده نیست.
به گزارش اندیشه قرن، ما تا حدودی بهطور جمعی تصمیم گرفتیم که پیش برویم، هرچه پیش آید. امسال یک آزمایش برای بازگشت به وضعیت عادی بوده، اما آزمایشی بدون فرضیهای قابل آزمون یا طراحیای روشن. و این مسئله، هزینههایی داشته است. این روزها افراد زیادی احساس خستگی، فرسودگی و فرط فشار دارند؛ همانطور که بیلبو بگینز گفت: «مثل کرهای که روی نان زیادی پخش شده باشد.»
اما چرا؟
روانشناس و سخنران، نائومی هولت، توضیحی بسیار دقیق و زیبا درباره دلایل این خستگی گستردهای که مردم در پایان سال ۲۰۲۲ احساس میکردند ارائه داده—و توضیح او کاملاً منطقی است.
هولت روانشناس، نویسنده و سخنرانی با بیش از ۲۰ سال تجربه است که در حوزه سلامت عاطفی کودکان و نوجوانان تخصص دارد. او همچنین نویسنده کتاب چگونه فرزندان و نوجوانان تابآور تربیت کنیم است.
او در پستی در فیسبوک نوشت:
«یادآوریای آرام درباره اینکه چرا کاملاً خستهاید…
هیچکس را نمیشناسم که امسال را با «انرژی کامل» آغاز کرده باشد. با توجه به تهاجم شدید دو سال قبل (بیایید همانطور که بود نامش را ببریم)، بیشتر ما خود را به زور به خط پایان سال ۲۰۲۱ رساندیم… پریشان، خالیشده، با تهماندهای از آدرنالین کهنه…
ما خود را به سال ۲۰۲۲ کشاندیم، در حالی که هنوز شوک، تروما، سوگ، سنگینی و ناباوری را به دوش میکشیدیم… خاطراتی از یک زیست غیرواقعی…
و بعد آغاز شد… سریعترین سال طوفانی که میتوانستیم تصور کنیم.
چه آگاهانه درک کرده باشیم یا نه، این سال سرشار از فشار بیشتر، استرس بیشتر، و تلاشی برای «جبران» در تمام حوزههای زندگی بود… در همه زمینهها: کار، مدرسه، ورزش، روابط، زندگی…
شاید ناآگاهانه امیدوار بودیم که هرچه بیشتر خود را مشغول کنیم، راحتتر فراموش میکنیم… شاید گرههای احساسی باز شوند… شاید زخمها برای همیشه پاک شوند…اما نمیشود.
و تلاش برای بازسازی چیزی شبیه به «وضعیت عادیِ افراطی»، بدون توجه به اینکه تقریباً دو سال سیستم عصبی سمپاتیک ما در حالت هشدار کامل بود، سلامت روان جمعی ما را بهشدت آسیبزده کرده است.
کودکان و نوجوانان ما نیز از این مسئله مصون نیستند. پیامد طبیعی جنگیدن با یک طوفان، خستگی کامل و مطلق است…
پس قبل از آنکه شروع به زیر سؤال بردن وضعیت بهشدت خسته و خالیشدهای که در آن هستید کنید—مکث کنید.
نفس بکشید.
یادآوری کنید که که هستید و از چه چیزی عبور کردهاید.
و سپس، به خود یادآوری کنید که بر چه چیزهایی غلبه کردهاید.
با وجود همه اینها، شما هنوز ادامه میدهید. (حتی در آن روزهایی که میلغزید و صورتتان را در خاک فرو میبرید.) درک، همدلی میآورد…
اکثر مردم جهان این روزها به کمی مراقبت و محبت بیشتر نیاز دارند. بیشترشان گردنآویز نامرئیِ «با احتیاط حمل شود» دارند و مهر «شکننده» بر بدنشان حک شده است…
پس به جای دویدن با تمام قوا به سمت پایان سال، آرام حرکت کنید.
آهسته بروید. در میان آشفتگی، لحظههایی از سکوت را بیابید. مهربان باشید. اجازهی التیام بدهید.
و از همه مهمتر… مهربان باشید.
هیچ انسانی روی زمین نیست که نتواند از کمی بیشتر از این مرهمِ شفابخشِ مهربانی بهرهمند شود.»
وقتی اینطور به ماجرا نگاه کنیم، معلوم است که چرا اینقدر خستهایم.
ما مثل بیماری هستیم که فکر میکند حالش بهتر شده، و بهطور کامل به زندگی بازمیگردد، اما ظهر از پا میافتد، چون بدنش در واقع انرژیای که ذهنش فکر میکرد ندارد.
ما با بیتابی خود را در زندگی انداختیم، در تلاشی ناامیدانه برای احساس «عادی بودن» و جبران زمان از دسترفته—بدون اینکه زمان کافی برای پذیرش تأثیر دو سال گذشته یا برای بهبودی واقعی از آن اختصاص داده باشیم.
البته زندگی نمیتواند متوقف شود، اما باید زمانی برای بهبود بدن، ذهن و روحمان از آنچه گذشت در نظر بگیریم.
ناامنی، شکنندگیِ «عادی بودن»، و پیامدهای همه آنچه که زندگی آشنای ما را زیر و رو کرد، واقعیاند.
اندوه و تروما برای کسانی که بدترین روزهای همهگیری را تجربه کردهاند، واقعی است.
سردرگمی ذهن و دل ما در تلاش برای هضم این همه اتفاق، واقعی است.
پس بیایید در آستانه ورود به سال جدید، با خودمان و با یکدیگر مهربانتر باشیم.
همهی ما به کمی لطف و آرامش بیشتر نیاز داریم تا دریابیم «عادی بودنِ واقعی و سالم» چه شکلی است.
لینک صفر