داستان الهام «درخشش»/ از سر و کله زدن با گربه تا ساخت شاهکار ترسناک سینما

کارگردان فیلم درخشش گفت: گربه مو بلند من باعث شد این فیلم را بسازم
تریبون اقتصاد- در میان تمام داستانهای پشتصحنه سینمای ترسناک، شاید هیچکدام به اندازه ماجرای الهام گرفتن استنلی کوبریک از گربهاش برای ساخت فیلم موفق «درخشش» عجیب و غریب نباشد.
به گزارش ایسنا، ترس یکی از برانگیزانندهترین احساساتی است که میتوان آن را به پرده نقرهای منتقل کرد؛ با دههها فیلم ترسناک که از ترس ما نسبت به عنکبوتها، فضاهای تاریک و خانههای متروکه بهره بردهاند.
برخی برای آرامش به سینما میروند، اما برخی دیگر به دنبال تجربهای شدید هستند، آنهایی که میخواهند با داستانهایی مواجه شوند که آنها را از جا بپراند و تا عمق وجودشان بترساند.
ما عاشق پیشبینی هستیم، فکر میکنیم میتوانیم کلیشههای ژانر را شکست دهیم، با تلاش برای حدس زدن صحنههای ترسناک یا اینکه قاتل چه کسی خواهد بود. اما شاید تنها یک کارگردان واقعا توانست مخاطبانش را با بهرهگیری از ترس از ناشناختهها در یکی از گیجکنندهترین و خیرهکنندهترین فیلمهای ترسناک تمام دوران یعنی «درخشش» شکست دهد، حتی اگر یک گربه الهامبخش این فیلم باشد.
استنلی کوبریک، استاد تنوعطلبی بود و در طول دوران حرفهایاش روی پروژههایی منحصربهفرد و بسیار متفاوت کار کرد که تواناییاش را در تمام ژانرهای روایی نشان میدادند. چه در قالب یک حماسه تاریخی یا روایتی ترسناک و دقیق درباره خطرات هوش مصنوعی، این کارگردان فیلمهایی تأثیرگذار ساخت که بسیار جلوتر از زمان خود بودند، چیزی که در «درخشش» و تسلط او بر زبانِ سینمای ترس بهشدت آشکار است.
پیش از ساخت این فیلم، کوبریک که از مدتها پیش به عناصر فراطبیعی علاقهمند بود، گفت: «من همیشه به تلهپاتی امور فراطبیعی علاقهمند بودهام. علاوهبر آزمایشهای علمی که انجام شده و حاکی از آن هستند که شاید تنها اندکی با اثبات قطعی این پدیده فاصله داریم، مطمئنم همه ما تجربه باز کردن یک کتاب در صفحهای که دقیقا دنبالش بودیم را داشتهایم یا اینکه لحظهای پیش از زنگ زدن یک دوست، به او فکر کردهایم.»
با این حال، این ارتباط گربۀ «استنلی کوبریک» با دنیای فراطبیعی بود که جرقه میل به ساخت «درخشش» را در او برانگیخت. او در این باره گفته بود: «من یک گربه مو بلند به نام پالی دارم. او مرتبا موهایش گره میخورد و مجبورم آنها را شانه یا با قیچی کوتاه کنم اما او از این کار متنفر است و در دهها موقعیت، وقتی در حال نوازشش هستم و با خودم فکر میکنم که گرهها بهقدری بد شدهاند که باید کاری انجام دهم، ناگهان بدون اینکه کوچکترین حرکتی برای برداشتن شانه یا قیچی انجام داده باشم، زیر تخت میپرد. البته به این احتمال فکر کردهام که شاید وقتی تصمیم میگیرم از شانه استفاده کنم، به طریقهای خاص گرهها را لمس میکنم که او متوجه میشود، اما کاملا مطمئنم که اینطور نیست.»
شیفتگی زودهنگام کوبریک به تواناییهای ذهنی احتمالی «پالی» و علاقهاش به پدیدههای فراطبیعی، احتمالا بذرهای فیلمی را کاشت که بسیاری از این عناصر ماورایی را در یک مکان دور هم جمع میکرد؛ هتل «اورلوک». هر آنچه در آن ساختمان متروک رخ میدهد، امتدادی از همین ایدههاست، با حوادثی که ما را وادار میکنند به ارتباطات عجیب و ماورایی بین اتفاقات مختلف توجه کنیم.
همه اینها در کنار هم منجر به یکی از آزاردهندهترین شاهکارهای سینما شد.
استنلی کوبریک که امروز ۲۶ جولای همزمان با نود و هفتمین سالگرد تولد اوست، از معدود فیلمسازان کمالگرا در تاریخ سینما محسوب میشود و برخی منتقدان او را در کنار «اورسن ولز» از نوابغ دنیای سینما میدانند.
کوبریک اولین فیلم بلند داستانیاش را در سال ۱۹۵۳ با نام «هراس و هوس» ساخت که با وجود تمجید منتقدین، در گیشه چندان موفقیتی نداشت. او دو سال بعد فیلم «بوسه قاتل» را ساخت که جایزه بهترین کارگردان سال را از جشنواره «لوکارنو» برای او به همراه آورد تا اینکه در سال ۱۹۵۶ اولین فیلم حرفهای او با حضور بازیگران و عوامل حرفهای در «قتل» رقم خورد.
پس از فیلم پرهزینه و تاریخی «اسپارتاکوس» در سال ۱۹۶۰، «کوبریک» فیلم «لولیتا» را براساس کتاب معروف «ولادیمیر ناباکوف» ساخت که در همان سال نامزد شیر طلای جشنواره ونیز شد. در سال ۱۹۶۴ بود که کوبریک فیلم «دکتر استرنج لاو» را به سینما آورد و چهار سال بعد او یکی از بهترین فیلمهایش را بهروی پرده سینما فرستاد؛ «ادیسه فضایی؛ ۲۰۰۱» براساس رمانی از «آرتور سی کلارک»، نویسنده نامدار آمریکایی. این فیلم که دیدگاه کوبریک درباره دنیای صنعتی و عصر ماشینی را به تصویر میکشید، نامزد اسکار بهترین کارگردانی بود و توانست جایزه بهترین جلوههای ویژه را از اسکار بگیرد.
کوبریک در سال ۱۹۷۱ فیلم به یادماندنی «پرتقال کوکی» را براساس کتابی از «آنتونی بورخس» ساخت و فیلم بعدیاش نیز «بری لیندون» براساس کتابی از «ویلیام تاکری» بود و این فیلم نیز اگرچه مانند بسیاری از آثار «کوبریک» نامزد اسکار بهترین کارگردانی، بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه بود اما توانست جایزه بافتا بهترین کارگردانی را برای او بههمراه آورد.
او برای ساخت فیلم بعدیاش پنج سال علاقهمندان سینما را به انتظار نشاند تا در سال ۱۹۸۰ فیلم ترسناک «درخشش» را براساس رمانی از استفن کینگ بسازد. این فیلم با بازی درخشان جک نیکلسون از ترسناکترین فیلمهای تاریخ سینما محسوب میشود. هفت سال بعد فیلم تحسینبرانگیز «غلاف تمام فلزی» به کارگردانی استنلی کوبریک درباره جنگ ویتنام بهتصویر کشیده شد.
آخرین فیلم این نابغه سینما در سال ۱۹۹۹ و با فاصله ۱۲ سال بعد از فیلم قبلی ساخته شد؛ «چشمان کاملا بسته» با بازی تام کروز و نیکول کیدمن که از جشنواره ونیز موفق به کسب جایزه شد.
لینک صفر